شیرین مثل قهوه ی بدون شکر

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای اسرار دلم

شیرین مثل قهوه ی بدون شکر

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای اسرار دلم

رد شدن

ـ میگذرم آرام

از کنار قاب عکس

از کنار عشق تو
از شب مرگ دلم



آخرین لیوان ها

آخرین ته سیگار

حلقه ای بر روی میز

نُت تلخ تکرار
 


آینه بر دیوار

این منم؟؟... انگار!
رنگ لبهایم کبود
باز چشمهایم پر اشک



دست هایم لزران

دل و موی آشفته
نور ماه بر رخ تو
باز آرام خفته



من نگاهم غرق تو

تو چه آرام، محو خواب
دست و تیغ و اشک لرز
خون و سرد و شب بلند
 


سیگاری روی لب

تق! فندک روشن
نخ آخر روشن
کام اول ، سرفه!



کام ها از پشت هم

چه عمیق و پردرد
کام من از سیگار
کام مرگ از تن من



فیلم درد و زجر ما

میرود از پیش چشم

دست هایت؛ سرما

چشم هایت؛ دنیا!



چشم هایم تار شد

دست هایم بی جان
ته سیگار شد رها
من شدم سرد، آرام!


۳۱/شهریور/۸۹

       

من هنوز همانم!

من شاید یه دختر امروزی باشم که خیلی آزادم

من شاید یه دختر سر زبون دار و شیطون و شر باشم

من شاید کسی باشم که خیلیا میگن قلمش تکه

من شاید...



اما شک نکنید من هنوز همون مؤنث احمق زود باورم

نـ‌ بـ ـو ـد ـم

وقتی داری روی شن ها کنار ساحل زیر آفتاب راه میری،


وقتی تو جاده تو ماشین بارون میاد و آهنگ درو باز کن گوش میدی،


وقتی رو سنگا تو صورت دریا نشستی و سیگار پشت سیگار میکشی،


وقتی رو تختت خوابیدی و از سرما مچاله شدی زیر پتو،


وقتی دستات و لبات داره یخ میزنه...





اون موقع س که تازه می فهمی چقدر به وجود یکی در کنارت احتیاج داری!!!!





+ ...

++ ...

۷ جنون آنی!!!!!

۱


میخواهم بروم جایی که هیچکس و هیچ چیز بین من و خدا نباشد... آنوقت آنقدر درد هایم را عر بده بزنم تا خدا خسته شود و خفه ام کند. از نوع ابدی اش



۲



دوست دارم کنج تاریک یک کافه بنشینم و تو در میز مجاورم باشی . و من تو را ببینم و تو مرا نبینی.

از همان کنج تاریک زل بزنم به چشمهات و سیگارم و با برق چشمهات روشن کنم. اجازه هست؟؟



۳



دوست دارم بخوابم زیر باد کولر دورم ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا شمع روشن کنم و پتو بپیچم به خودم . آهنگ های لینکین پارک رو گوش بدم و کاغذ های دفتر خاطراتمو با فندک آتیش بزنم و هرچی فحشه نثار دنیا و زندگی و علت و معلولش کنم و گریه کنم.




۴



کاش همین الان بارون میومد. بارون تند و ریز و طولانی. بعد کاپشنمو میپوشیدم میدوییدم تو حیاط

زیر بارون بهت زنگ میزدم و تو بازهم جواب نمیدادی. زیر بارون شعر میخوندم و اشکام با قطره هاش هم آغوش می شد و از برق زدن آسمون لذت می بردم




۵



کاش یه ساعت داشتم که زمان رو باهاش به عقب بر می گردوندم. بعد تو رو از وجودم پاک میکردم و شاید بعدا یه زمانی دورتر میومدم سراغت و میدونم که باز آرزو میکردم بمیرم . بمیری. بمیرند




۶



دوست داشتم یه کاری کنم که بمیرم. قشنگ بمیرم. اون قدر قشنگ که همه از مردنم خوشحال بشن.فکر میکنم کاری ندارم که انجام بدم و بهترین وقت برای پاک کردن موجودیت ِ وجودمه.

دارم فکر میکنم که چقدر قرمز مردن قشنگه.



۷



قسم به این شب و این شعرهای خط خطیم


دو باره بر می گردم به شهر لعنتیم!

 


         
    

                                                      

پ.ن: واسم مرد.مرده بود.                       MoE Sanisel

امشب رسماً ثبت شد(۸۹/۶/۸)




پ.ن ۲: هنوز احمقانه دوستش دارم. حالم بهم میخوره از خودم



.