شیرین مثل قهوه ی بدون شکر

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای اسرار دلم

شیرین مثل قهوه ی بدون شکر

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای اسرار دلم

تــ نـــ هـــ ا یـــــــــــ ــــــــــی

روز ها را می شمارم... آبستن یک تنهایی ِ 9 ماهه ام . نه ماه است مه هرروز تنهایی را بالا می آورم و تمام نمی شود
 نه ماه است که چسبیده کنج زندگی ام . مثل یک موجود سمج که نمی میرد
 رشد می کند و ریشه می دواند... دست هایش را دور تمام من حلقه می کند قفل می کند... به زنجیرم می کشد...
 و من هرروز خاکستری می شوم.رنگ هایم دانه دانه می پرند. اما سیاه نمی شوم ... قول می دهم!
 9 ماه است که هرروز رنگ و شعر بالا می آورم. که هرروزش برایم موسیقی متن داشت
 که هرروزش دل باختم و زخم خوردم و عاشق شدم و گریه کردم
 که هرروزش دود شدم
 که نابود شدم حتی
 گاهی تنهایی بهتر است حتی... آنقدر خوب است که سرت را روی شانه ی خدا می گذاری  و درد دل می کنی و او سکوت می کند
 اشک می ریزی و سکوت می کند
 دستش را روی موهایت می کشد و آنوقت تو خالی می شوی
 خالی از همه درد ها و بغض های دنیا
 و لبخندش را که می بینی انگار دیگر هیچ نمی خواهی...
 هوا هنوز روشن است , حال من هنوز خوب است...